اما تکهتکه کردن جغرافیای یکپارچه منطقه توسط استعمار آخرین ضربه او به ما نبود. غرب پس از این، تازه کارش را با سیاست تفرقه بنداز و حکومت کن شروع کرد. سیاستی که هنوز هم ادامه دارد و اتفاقاً مهمترین و کارآمدترین سیاست او است.
استعمار کارش را خیلی خوب بلد است. او شکافهای اجتماعی را شناسایی و روی همانها سرمایهگذاری میکند. همان کاری که در سه ماه گذشته در مرز شرقی در حال انجام آن است.
این روزها بار دیگر مباحث مربوط به مهاجران افغانستانی داغ شده است. کار به جایی رسیده که حتی امام جماعت شیعه یکی از مساجد کابل هم دست به انتقاد از نمایندگان ایرانی زده و گفته است «شما اگر بیلزن هستید بروید باغچه خودتان را بیل بزنید!».
در اینکه شکاف اجتماعی ایجاد شده میان ایرانیها و افغانستانیها ریشهای چند دههای دارد شکی نیست اما چرا این روزها موج نفرت میان دو ملت بیشتر تقویت میشود؟
برای رسیدن به پاسخ اصلی این پرسش، نگارنده معتقد است زاویه دید باید کمی گسترش پیدا کند و از کمی بالاتر به موضوع بنگریم. به این شکل نفرتپراکنی میان ایران و افغانستان تنها یکی از قطعات پازل محسوب میشود. این پازل قطعات دیگری هم دارد مثل:
تلاش برای شعلهور کردن آتش جنگ در قفقاز
تلاش برای تجهیز تروریستهای تجزیهطلب در عراق
تلاش برای بر هم زدن روند مذاکرات میان ایران و عربستان به بهانههایی مثل ارتباط عربستان با رژیم صهیونیستی
تلاش برای تبدیل مسئلهای فنی مثل میدان نفتی آرش به معضلی سیاسی- امنیتی
تلاش برای بر هم زدن روابط میان ایران و ترکیه
تلاش برای همدست نشان دادن ایران با روسیه در جنگ اوکراین
برنامهریزیهای سنگین و فشرده برای ناامن کردن کشور به کمک تروریستهای وارداتی
و مسائلی دیگر از این دست که یک سر همه آنها ایران است. دقت در این قطعات نشان میدهد در همه آنها غرب تنها یک هدف را دنبال میکند؛ «باز کردن جبههای جدید برای درگیر کردن ایران».
دولت سیزدهم با اتخاذ سیاست همسایگی همزمان با اینکه تخممرغهای جمهوری اسلامی ایران را از سبد اروپا و آمریکا برداشت، آنها را در منطقه و همچنین کشورهای همسو یا بیطرف در سطح جهان توزیع کرد. به این شکل توانست سیاست فشار حداکثری غرب که مبتنی بر تحریمهای ناجوانمردانه و انزوای سیاسی ایران بود را بیاثر کند.
به عبارت دیگر، سیاست همسایگی دولت نه تنها اهرمهای فشار غرب را از دست او گرفت و عملاً آن را به فرصتی در خدمت توسعه زیرساختی کشور تبدیل کرد بلکه با نزدیک کردن ایران به کشوری مثل عربستان عملاً دشمن را در منطقه خلع سلاح کرد. با از دست دادن این اهرمها غرب تلاش میکند بتواند اهرمهای جدید را فعال کند. از همین روی در نخستین اقدام سراغ شکافهای اجتماعی قدیمی رفته و البته که در این مسیر از هر دروغی هم فروگذار نخواهد کرد.
اما مسئله اصلی این است که غرب قطعاً در این گام باقی نخواهد ماند. هدف اصلی او متوقف کردن جمهوری اسلامی ایران است. نتایج مسیری که از سه سال پیش توسط جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته شده اگرچه هنوز در سفره و معیشت مردم دیده نمیشود ولی در توسعه زیرساختی کشور بسیار مؤثر بوده است. به همین دلیل دشمن تلاشش را برای توقف این حرکت بیشتر خواهد کرد.
در پاسخ به این رویکرد، جمهوری اسلامی دو راهبرد اصلی را باید دنبال کند؛ نخستین راهبرد در حوزه بینالملل فعال کردن لابیهای سیاسی خودش و ورود به فاز دفاع از حقوق شهروندی مردم در موضوعات جاری مثل قفقاز یا افغانستان یا حتی عربستان است. البته نباید از حاکمیت کشورها غافل شد.
دومین راهبرد هم باید تأمین معیشت مردم خودمان باشد. معیشت مردم در حال حاضر پاشنه آشیل سیاستهای زیرساختی دولت است.
نظر شما